وصیت نامه شهید عیسی طاهرخانی

بسم الله الرحمن الرحیم. «بسم الله و بالله الحمدلله اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمداً رسول الله و اشهد ان امیرالمؤمنین علیاً ولی الله». با درود به رهبر کبیر انقلاب و به همه‌ی شهدا و مجروحین. سلام به پدر و مادر عزیزم. دلم خیلی می‌خواهد در این لحظه‌ی آخر عمرم، یک بار دیگر هم که شده، محاسن سفید پدرم را ببوسم و مادر مریض خود را در بغل بگیرم. پدر و مادر پیر و ناتوانم! هر دوی شما را به خدا می‌سپارم. خدمت برادرم: برادرم! الآن که این وصیت‌نامه را می‌نویسم، وقتی نام شما را بُردم، چشمهایم اشک آلود شد؛ زیرا شما مسؤولیت‌ات زیاد شده و سختی‌های فراوان دامن‌گیرت می‌شود. شما زحمات زیادی برای من کشیده‌ای و من فراموش نمی‌کنم. برادرم! به همسرت بگو هر چه از من بدی دیده است، مرا مورد عفو قرار دهد. کاش می‌توانستم در ساعت آخر عمرم برادرزاده‌ام را ببوسم. خدمت همسرم، «ناهید عرفانی»: را ترک کنی؛ البته تا ۴۰ روز صبر کن و بعد از ۴۰ روز آزاد هستی. از همه‌ی مسلمانان خواهش می‌کنم که بر سر قبر من قاب «آلومینیم» نگذارند و در کمال سادگی باشد؛ چرا که قبر شهید «رجایی» این چیزها را ندارد. باید حزب‌الله مرا تشییع کند و حزب‌الله است که باید درباره‌ی قبر من و مجلس من و سایر چیزها تصمیم بگیرد. باید نماز‌جمعه رفته‌ها تابوت مرا به دوش بگیرند. جنازه‌ی من فقط از بسیج ـ آن خانه‌ی حزب‌الله ـ تشییع شود و هیچ اُرگانی نباید از خون شهدا سوء استفاده کند. نماز مرا امام جمعه‌ی محترم بخواند و جلوی تابوت من حرکت کند و در اطراف تابوت من، عکس رهبر انقلاب و امام جمعه‌ی محترم نصب شود. ای حزب‌الله! زیرک باشید که شهید مال شماست. مواظب باشید که از شما نگیرند و از آن بهره‌برداری سوء نکنند. خواهران مهربانم! شما را دوست دارم. از شهادت من نگران نباشید. زندگی شیرین خود را ادامه بدهید؛ ولی با هدف. غلام جان! ای کاش می‌بودم و عروسی شما را می‌دیدم؛ ولی در راه خدا این نبودن‌ها اشکال ندارد. غلام جان! مواظب باش که بهترین راه و بهترین خط را انتخاب کرده‌ایم. خداحافظ. عیسی طاهرخانی



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : چهار شنبه 5 اسفند 1394برچسب:, | 16:13 | نویسنده : مهراد رحمانی |

.: Pichak :.